پژمانبلاگ
دوشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۷
Morocco 3

در خیابانهای مرکزی کازابلانکا که راه می روم، شدیداً یاد معماری و فضای شهری خیابان جمهوری ، سپه و توپخانه تهران می افتم، ساختمانهای دولتی و بانکهای بزرگ همه ساختمانهایی سنگی با ستونهایی بلند دارند، درست مانند ساختمان بانک ملی در انتهای خیابان سپه، کلاً همه چیز آشناست، فکر می کنی داری در تهران پنجاه سال پیش راه می روی، ولی آدمها انگار فرق دارند...

اولین برخوردی که با مراکشی ها داشتم در هواپیما بود و چیزی که توجهم را جلب کرد، نگاه بود. مراکشی ها و به خصوص در کازابلانکا خیلی نگاه می شوی، یعنی نگاهت می کنند، مثل یک ده کوچک که یک خارجی پایش را در آن گذاشته باشد، همه نگاهت می کنند، از داخل هواپیما تا تمام مدتی که در کازابلانکا بودیم، سنگینی صدها نگاه را در لحظه رویمان احساس می کردیم، تقریباً بگویم امکان نداشت کسی از کنارمان رد شود و لحظه هم که شده نگاهمان نکند، البته بیشتری ها لزومی نمی دیدند که زیر چشمی و لحظه ای نگاهت کنند، از دور که می آمدند چشم می دوختند در چشمت تا از کنارت رد شوند!!

وقتی داری از چیزی عکس می گیری آنقدر به تو و دوربینت و چیزی که داری از آن عکس می گیری نگاه می کنند که خنده ات می گیرد، خیلی وقتها مردم می آمدند پشت دوربین می ایستادند و از زاویه دوربینت به چیزی که نشانه رفته بودی نگاه می کردند تا بفهمند چه چیزی آنجاست که تو می بینی و او ندیده.

خلاصه وقتی با کوله پشتی و دوربین و قیافه خارجی در یک چهارراه می ایستی به راحتی می توانی هزاران خط فرضی را از چشمان مردم به نقطه ای که ایستاده ای ترسیم کنی.

بیشتر از هفتاد درصد جمعیت خانمی که ما دیدیم محجبه بودند و آنها که بی حجاب بودند یا خودشان وقتی به من نگاه می کردند لبخندی لوند تحویل می دادند، یا توسط مردان دیگر در حال تعقیب شدن و متلک شنیدن بودند. آقایان هم خیلی راحت دنبال هر کس می خواهند می افتند و شروع به متلک گفتن می کنند و این روند آنقدر طبیعی است که پیش خودم فکر کردم شاید اگر خانمی کسی را دنبال خودش نبیند سرخورده شود چون برخورد خانمها هم خیلی با این موضوع طبیعی است. همان فضایی که وقتی دختران دبیرستانی، پسری را دنبال خودشان می کشانند را تصور کنید در شهر برای مردان و زنان شهر اتفاق می افتد. این داستان برای بعضی از محجبه ها هم بود ولی نه به اندازه بی حجاب ها. حجاب در چنین فضایی کاملاً ابزاری محافظت کننده محسوب می شود. البته این هم واضح و مبرهن است که وقتی می گویم حجاب منظورم حجاب در همه جای دنیا غیر از ایران است، یا حجابی نیست یا اگر هست پوششی کامل است.

ادامه دارد...

برچسب‌ها: ,

2 Comments:
Anonymous ناشناس said...
edame bedeh ,,lezat mibarim.

Anonymous ناشناس said...
مشاهدات یک مراکشی از تهران:
70 درصد از زنان ایرانی حجاب درست و حسابی نداشتند و بقیه نیز که کاملا با حجاب بودند، یا خودشان لبخند معنی داری تحویل آدم می دادند یا مردان ایرانی به آن چیزهایی که در زیر چادر مخفی بود فکر می کردند و دنبال آنها راه می افتادند.
حالا تو راست می گی یا من؟