پژمانبلاگ
پنجشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۹
نیویورک ۲
اصلی ترین و شاید بگویم تنها بهانه ای که به خاطرش به ینگه دنیا سفر کردم، دویدن در ماراتن نیویورک بود. تجربه ام در این بخش از سفر، بزرگ ترین دستاورد سفرم بوده که جزئیات آن را می توانید در وبلاگ دیگرم بخوانید.

غیر از دویدن در ماراتن نیویورک، گشت و گذاری دو هفته ای در این شهر و واشنگتن داشتم که سعی می کنم گوشه های پر رنگی از آنرا در این وبلاگ بنویسم. خیلی خودم را درگیر ترتیب وقایع نمی کنم و هر چه که دیدم به نوشتن می آید را ثبت خواهم کرد.

اگر بخواهم دو نکته برجسته از کل سفرم بگویم - غیر از ماراتن البته- دیدن دو نمایشگاه است.
یکی نمایشگاه "اجساد" و دیگری موزه هنرهای مدرن نیویورک.

همیشه دیدن آناتومی بدن انسان، از جذاب ترین دل مشغولی هایم بوده و هیچ گاه از دیدن جزئیات شگفت انگیز درون بدن انسان سیر نمی شوم.
نمایشگاه "اجساد" عبارت است از مجموعه ای از بدن انسان های واقعی که پس از مرگ، جسدشان را به این نمایشگاه اهدا کرده اند. تمام بدنها بدون پوست هستند و در حالت های مختلفی به نمایش در می آیند. تصور نکنید که با نمایشگاهی مشمئز کننده روبرو خواهید شد. حالتی که بدنها به نمایش در می آیند حالتی طبیعی از وضعیتی است که در زندگی داریم. مثلاً جسدی در حال پرتاب یک توپ در یک سبد بسکتبال به نمایش در می آید و بیننده این امکان را دارد که دور تا دور این بدن بچرخد و تمام ماهیچه ها و استخوانهای این بدن را با ذکر جزئیات مشاهده کند.
بسیاری از بدنها برش های خاصی خورده اند تا قسمت پنهانی از آن به نمایش در بیاید.
عکس برداری شدیداً ممنوع بود ولی در همان لینکی که در بالا گذاشته ام در بخش سمت راست پایین می توانید هفت عکس را از نمایشگاه ببینید و فضای آن را بشناسید.
عکس چهار از هفت، یکی از شاهکارهای نمایشگاه بود. گوشت یک انسان از استخوان آن جدا شده بود و به صورت قرینه، استخوان و گوشت یک بدن، دست یکدیگر را گرفته بودند.
در بخشی دیگر، یک بدن کامل به صورت نازک و افقی شبیه کالباس از سر تا ته برش خورده بود و طولی حدود سه متر پیدا کرده بود و چیزی که پزشکان در ام آر آی می بینند، به صورت طبیعی قابل مشاهده بود.
در بخش کودکان، از جنین یک هفته ای تا نه ماهه به نمایش در آمده بود و یک مادر به همراه فرزندی در رحم به نمایش درآمده بود، شکم برش خورده بود و می توانستی جنین شش هفته ای را در رحم ببینی.
می دانم الان لحنم کمی شبیه قصاب ها به نظر می رسد ولی اگر در نمایشگاه بودید و همراه نوجوان های دبیرستانی به توضیحات پزشکانی که در نمایشگاه به سوالات جواب می دادند گوش می دادید، نظرتان تغییر می کرد.
دیدن این نمایشگاه دریچه ای جدید از بدن انسان به رویم گشود که تجربه اش را همیشه به همراه خواهم داشت.

موزه هنرهای مدرن نیویورک، مشهورتر از آن است که بخواهم راجع به جزئیاتش بنویسم. فقط این را بگویم که پس از شش ساعت چرخیدن در آن، فقط به خاطر قراری که داشتم توانستم خودم را راضی کنم که از آن بیرون بیایم. هنوز خاطره قدم زدن هایم در این موزه و برخی از آثار آن را با خودم مرور می کنم.
دیدن این موزه هم از آن تجربیاتی است که یک عمر با آدم می ماند.

برچسب‌ها: , , , ,