پژمانبلاگ
دوشنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۶
Strasbourg


از متز تا استراسبورگ با قطار دو ساعتی راه است. استراسبورگ مرکز استان آلزاس* در شمال غربی فرانسه است و بسیار نزدیک به مرز آلمان. به دلیل همین نزدیکی به آلمان و همچنین اشغال آن توسط آلمان در دوره های تاریخی مختلف، فرهنگ آن خیلی آلمانی شده و در حقیقت تلفیق کاملی از فرهنگ فرانسوی و آلمانی است.
مردم استان آلزاس تافته جدا بافته فرانسه هستند و خودشان را نه فرانسوی و نه آلمانی که آلزاسی می دانند. در همه رستورانها ، جلوی نام غذاها تاکید شده : " آلزاسی " ، معماریشان که کمی متاثر از معماری شهرهای غربی آلمان است، به معماری آلزاسی معروف است. خانه ها شیروانی های تیز مثلثی شکلی دارند که با چوب های تیره کوچک پوشش داده شده، در خیلی از دیوارها هم چوب ها به صورت ضربدری به کار رفته اند، فونت نوشته های در و دیوار خیلی آلمانی شده ولی در نهایت تفاوتی که نسبت به آلمان داشت، تراکم بیشتر و انعطاف پذیری اش بود.

از زمانی که پارلمان اروپا در استراسبورگ واقع شده، پشت هر نام یک پارلمان هم چسبیده، خیابان پارلمان، پارک پارلمان ، مدرسه پارلمان و ... این شهر از متز بزرگتر است ولی باز هم از این سر شهر تا آن سر را می شود در یکساعت و نیم تمام کرد. رنگ کلی شهر استراسبورگ به قرمزی می زند و این به خاطر خاکی است که در آن منطقه وجود دارد.

تنها جای دیدنی که که رفتم کاتدرال یا کلیسای جامع استراسبورگ بود که طبق گفته یکی از دوستان فرانسوی، بعد از برج ایفل دومین مکانی در کل فرانسه است که مردم جلوی آن عکس می گیرند. نکته مثبت این کلیساها برای من بیشتر از خود کلیسا، بالا رفتن از پله های آن و دیدن شهر از بالای کلیساست که در استراسبورگ هم مهیا شد و توانستم بعد از پرداخت 4 یورو و بالارفتن از 330 پله در راهروهای تنگ و گرد، نمای کاملی از شهر را ببینم که یکی از عکسهایش را در همین صفحه می بینید.

در استراسبورگ توریست زیاد دیده می شود که خیلی هایشان از شهرهای آلمان به آنجا می آیند. شنیدیم که حدود هزار و دویست ایرانی در این شهر زندگی می کنند که خیلی از آنها یا دانشجو هستند و یا بعد از زمان دانشجویی ماندگار شده اند. استراسبورگ از نظر فرهنگی و علمی یکی از مراکز مهم اروپا محسوب می شود و از این نظر از خیلی از شهرهای فرانسه معتبرتر است. مردم این شهر عموماً دو زبان فرانسه و آلمانی را حرف می زنند. آنقدر در شهر نگشتم که ببینم وضع انگلیسی حرف زدنشان چطور است ولی به نظر نمی رسید تعریفی داشته باشد.
در ساختمانها نکته جالب توجه برایم نزدیکی ساختمانها به هم و کوچکی بیش از حد بعضی از آنها بود، که اینها به اضافه شیب زیاد شیروانی ها، کمی فضای شهر را فانتزی و تخیلی کرده، گاهی احساس می کردی داری در کارتونهای والت دیسنی یا دکور فیلم راه می روی به همین خاطر مدام دوست داشتی در هر کوچه پس کوچه ای سرک بکشی.

فقط یک روز در این شهر بودم و اینها قسمتی از نگاهم بود، یک نگاه دیگر را هم می توانید از همسفرم بخوانید.



با نگاه این یک روز به استراسبورگ ، اسمش را می گذارم "کوچولوی شیطان دوست داشتنی"، شاید اگر بیشتر می ماندم مغرور را هم به آن اضافه می کردم.
*Alsace

برچسب‌ها: