پژمانبلاگ
دوشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۸
امید
هر چه را که دارم از من بگیر...
مالم را، جانم را،
برادرم، پدرم، خواهرم را،
کوچه ام، شهرم، وطنم را،
شجاعتم، غیرتم، غرورم را،
همه را از من بگیر،
همه از آن تو...

ولی اگر تمام سیاهی این خاک را هم، همصدا کنی...

امید

این تنهای سبز ِ روینده
این کورسوی ژرف ِ تابنده را...
نخواهی توانست از من بگیری

تنها
و تنها همین تک برگ ِ استوارمانده بر درخت است، که روزی
تمام آنچه از من گرفته ای را به من باز خواهد گرداند...
اگر چه آن روز من نباشم.

1 Comments:
Anonymous مونامیم said...
دوست داشتم .