پژمانبلاگ
شنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۶
کمی از خودم
چند وقتی است کارم زیاد شده و وقت اینترنت گردی و وب نویسی ندارم. از طرفی خیلی وقت هست که از خودم ننوشتم. امروز حوس کردم کمی از خودم بنویسم.

نزدیک سه ماه است که به طور جدی شروع به دویدن کرده ام و نمی خواستم راجع به آن بنویسم تا وقتی که به مرحله ای برسم که کنار گذاشتنش برایم مشکل باشد که فعلاً همین مرحله است.

سه ماه پیش به سنگین ترین وزنی رسیدم که تا به حال بوده ام که عبارت بود از هشتاد و شش کیلو. زندگی در دوبی یا شهرهایی مانند آن که مجبوری تمام رفت و آمد هایت را با ماشین انجام دهی، خواه نا خواه آدم را به سمت چاقی پیش می برد و اگر کمی غفلت کنی در سرازیری چاقی می افتی و برگشت از آن کار آسانی نخواهد بود.

سه ماه پیش که هوای دوبی خیلی گرم بود و دویدن و پیاده روی در هوای بیرون بسیار سخت بود، دویدن روی تردمیل را شروع کردم و با یک برنامه ریزی منظم، کم کم سرعت و مسافت را زیاد کردم تا حالا که تقریباً به هفته ای هفده کیلومتر رسیده، سه مسیر چهار کیلومتری و یک پنج کیلومتری. از یکماه پیش که هوا بهتر شد دویدن را روی زمین معمولی در هوای آزاد شروع کردم که تفاوتش با تردمیل بسیار زیاد است، روز اولی که رفتم بیرون باورم نمی شد اینقدر زمین با تردمیل فرق داشته باشد.

تغذیه ام را به طور مشخصی کم کردم، البته همه چیز می خورم ولی کمتر از مقدار سابق، برای عبور از وزن چهار سال پیشم مجبور شدم دو سه روز فشار زیادی - هم دویدنی و هم تغذیه ای - به بدنم بیاورم تا بتوانم از مرز هشتاد عبور کنم و سیستم بدن را به وزن زیر هشتاد عادت دهم که موفق شدم. برای خودم خیلی جالب بود که بدن وزن ثابتی را برای خودش تعریف می کند و در برابر کم شدن از آن وزن تعریف شده شدیداً مقاومت می کند، من نزدیک سه هفته روی وزن هشتاد کیلو مانده بودم با اینکه هم زیاد می دویدم و هم غذا کم می خوردم ولی متابولیسم بدن اجازه نمی داد از آن وزن پائین تر بیایم، از طرفی رسیده بودیم به چربی هایی که متعلق به پنج سال پیش است، کاملاً یک حس مبارزه داشتم و خیلی لذت بخش و هیجان انگیز شده بود، با یک فشار دو سه روزه مرز هشتاد را شکستم و در حال حاضر به هفتاد و هشت رسیده ام که وزن پنج سال پیش خودم است. فعلاً قصد دارم روی همین وزن باشم تا یکی دو ماه بعد که یک فشار دیگر بیاورم برای هفتاد و پنج که وزن ده سال پیش و ایده آلم است.
غیر از احساس بسیار خوبی که از سبکی فیزیکی دارم، بازده تمام کارهای ذهنی و تمرکز و حافظه ام هم به طور قابل توجهی زیاد شده که همه را از همین دویدن و کم شدن وزن می دانم. الان تنها مشکلم این است که بیشتر شلوارهایی که در این دو سال خریده ام حتی با کمر بند هم در حال افتادن هستند که البته گویا مد است !!.
این روزها کاملاً به دویدن معتاد شده ام شبیه همان حسی که در مورد کوهنوردی در ایران داشتم. این مطلب را گذاشته بودم وقتی بنویسم که به ادامه کار کمی مطمئن باشم که فعلاً هستم، حالا ببینم می توانم تمرینات را بیشتر کنم و در مسابقه ده کیلومتر دوبی که همزمان با مارتن دوبی در ژانویه برگزار می شود شرکت کنم یا نه.

یک چیز دیگر که الان متوجه شدم این است که وقتی مدتی نمی نویسم انشای نوشته هایم شدیداً ضعیف می شود، این نوشته به نظر می رسد خیلی کلمات بهتری می توانست داشته باشد که الان ندارد.
5 Comments:
Anonymous ناشناس said...
دیکته هوس را هم اشتباه نوشتی که شاید به خاطر همین کم نوشتن باشد عزیزم .

Anonymous ناشناس said...
نمي خوام فاز منفي بدم ولي حتما شلوارهاتو نگه دار دوباره لازم ميشه!
در ضمن يه كمي فكر ببين دلت يه چلوكباب چرب نمي خواد؟
انا اموت في الحلوه!
انت تختار!

Anonymous ناشناس said...
در ضمن يادم رفت بگه چند وقت ديگه ايشالا شلوار تنگ مد ميشه!

Anonymous ناشناس said...
اگه یه ذره تنبلی کنی،دوباره سربع وزنت میاد سر جاش ،عین مسواک زدن باید به ورزش عادت کنی

Anonymous ناشناس said...
congrats!