پژمانبلاگ
چهارشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۶
پژمان ِ بلا، موش ناقلا ...قسمت اول
یکی دو هفته پیش، صبح وقتی به محل کارم آمدم، در کمال تعجب دیدم یکی از کیسه های چای لیپتونی که از دیروزش در سطل آشغال مانده بود، از داخل سطل بیرون آمده و به اندازه دو متر نامنظم روی زمین حرکت کرده و همانجا مانده است، چون کمی هنوز کمی هم خیس بود، جای چای روی زمین مثل یک رد پا باقی مانده بود. چند دقیقه ای بهش نگاه کردم و هر چه حساب کردم که تحت چه شرایطی می توانسته از داخل سطل بیرون افتاده باشد و حرکت کرده باشد عقلم به جایی نرسید، برداشتمش و نگاهش کردم دیدم از میان پاره شده و یک سوراخ هم با جای دندان روی آن موجود است!!! ... پازل های ذهنم کامل شد و به این نتیجه رسیدم که جناب موش در محل کارم تشریف دارند، با کمی جستجو در همین زیر پایم و گوشه کنارهای زمین فضله های کوچک و استوانه شکلش هم پیدا شد و مطمئن شدم که موشی اینجاست که شبها می آید و برای خودش غذا پیدا می کند.
محل کار من دو طبقه است و طبقه بالا پر از خرت و پرت و کارتن است و حالتی انبار گونه دارد، پائین را که تمیز کردم مطمئن شدم بالاست فقط نمی توانستم حدس بزنم چند وقت است با هم همکاریم و من خبر ندارم. از طرفی تمیز کردن بالا و پیدا کردن محل زندگی اش کاری بود که دو روزی وقت می گرفت.
اول یکی از دوستان یک تله موش قفسی آورد که طرز کارش اینگونه بود که طعمه ای داخل قفس می گذاشتی و موش بعد از ورود به قفس راه خروجش با فنری که در روی درب ورود بود بسته می شد و دیگر نمی توانست بیرون بیاید، شب اول یک تکه نان داخل قفس گذاشتم قفس را بالا گذاشتم و آنجا را ترک کردم... صبح که آمدم به امید اینکه داخل قفس باشد آرام آرام رفتم بالا و دیدم نخیر اصلاً خبری ازش نیست ولی فضله هایی جدیدش هم بالا و هم پائین پیدا بود و این یعنی فهمیده بود که این قفس تله است و داخل آن نرفته بود.
به اجبار دنبال خرید تله موش فنری افتادم از اینها که در بچگی و در فیلمهای دیده بودم ، ولی چشمتان روز بد نبیند، تله موشهای امروز یک چیزی هستند شبیه دستگاه های شکنجه قرون وسطی... تمام فلزی، مشکی و دندانه دار، یعنی آنجا که موش گیر می افتد فرو رفتگی دارد و دورش دندانه دندانه است، اولین چیزی که با دیدن تله موش به ذهنم رسید این بود که این بینوا وقتی این تو گیر بیافتد چه شکلی پیدا می کند؟! این چینی های لامروت یک جوری تله موش را ساخته اند که اگر موقع کار گذاشتن تله کمی اشتباه کنی حتماً یا انگشتت قطع می شود یا از یکی دو بند دیگر قابل استفاده نیست.
کسی که تله موش را بهم فروخت پیشنهاد کرد از خیار یا گوجه فرنگی برای طعمه استفاده کنم ، گفت طرف سالاد خوره!! من هم یک خیار خریدم و دو حلقه از آن بریدم و روی ضامن دو تله ای که خریده بودم با هزار مکافات و احتیاط گذاشتم و هر دو تله را در دو جای مختلف روی زمین گذاشتم و چراغ ها را خاموش کردم و از محل کارم عازم خانه شدم، به این امید که فردا صبح جناب موش را در حالتی نه چندان خوشایند خواهم دید...

ادامه دارد...
2 Comments:
Anonymous ناشناس said...
يك عكس از تله موش فروش هاي دبي هم براي ما بذاريد

Blogger رها said...
بیچاره آقا یا خانم موشه :((
من کلی دعا کردم که امشب هوس سالاد نکنه و نره تو اون شکنجه گاه
سم می ریختین حداقل، اینجوری فکر کنم مرگ راحتتری داشت :(((