پژمانبلاگ
دوشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۶
اندر احوالات کار تیمی
در کارهای گروهی، غیر از اینکه تخصص هر یک از اعضا گروه در موفقیت کار موثر است، یک عامل فرازمینی بزرگ دیگری هست که یک تیم با هدف مشترک را هدایت می کند، چیزی که می شود اسمش را گذاشت: "روح بزرگ تیم".
ارکستر فیلامونیک برلین و ارکستر سمفونیک وین و گروه موسیقی کامکارها، احتیاجی به رهبر و سرپرست ندارند، سهم هر یک از نوازندگان در بوجود آوردن آن روح بزرگ ، به اندازه رهبر و سرپرست است و صدایی که از گروه در می آید، صدای تکنیک نوازندگان نیست، بلکه یک صدای واحد است که از اجزای کوچکی تشکیل شده و این روح بزرگ تیم است که در گروه جاری می شود و آن را هدایت می کند. نوازنده خودش را سوار بر موجی می بیند که نمی داند چیست، فقط می داند باید خودش را به موج بسپارد و از هر غرور و تک نگری خالی شود. آدمهای تیم ، تعریفشان از غرور عوض می شود، مغرور هستند ولی نه به توانایی خودشان، بلکه به اینکه می توانند در این فضا حضور داشته باشند. من دوبار چنین تجربه ای در زندگی ام داشته ام و جالب اینکه هر بار تمام اعضای گروه احساسات مشابهی داشته اند، در صورتی که جدای از آن فضای سیال، تفاوتمان بسیار است.

شرقی ها به خاطر مراجعه زیاد به احساساتشان، بیشتر به این نوع همدلی ها می رسند ولی از طرفی هم خوب بلد نیستند تکنیک و فرمول را وارد این فضا کنند و همدلی شان حفظ شود، دلیلش هم این است که معیار ارزشگذاری شان، دریافت همان فرمول و تکنیک می شود و هر که تکنیک بهتری دارد، هم خودش خودش را برتر می پندارد و هم دیگران، در نتیجه نمی تواند خودش را قطره کوچکی از آن موج احساس کند و خودش را به تیم بسپارد و لذت همراه شدن را ببرد. لذتی که می برد، لذت موقت خودنمایی و برتری جویی است از اینکه فرمول را درست اجرا می کند.

تیم ملی ایران از قبل از جام جهانی، روح بزرگش را از دست داده، اگر این دوره بازی های آسیایی قهرمان هم می شد، از آن قهرمانی های فارست گامپی بود که فقط کارش را بدتر می کرد. این تیم با این فضای روانی و این فردی گرایی و غرور و تعارف و دستور، هر چه بیشتر شکست بخورد، به فضای واقعی اش نزدیک تر می شود هر چند که هنوز خیلی از آن دور است. من اینبار از باخت ایران ناراحت نشدم، چون ترجیح می دهم سالها قهرمانی این تیم را نبینم ولی وقتی ببینم که روح بزرگ تیم آن را هدایت می کند نه هر کدام از آدمهایش. من که از اول با مربی گری قلعه نوعی مخالف بودم ولی با این فضایی که بر فوتبال ایران حاکم است، بعید می دانم با مربی دیگری هم سامان بگیرد، اگر همین الان شروع به کار درست روانشانسی کنند و فدراسیونمان هم صاحب پیدا کند، تا جام جهانی دیگر شاید به قول اصفهانی ها: " حَوّ ِلی بشد "

گفتم حالا که بازار پیش بینی داغ است ما هم سنگی بیاندازیم:
در این چهار تیم باقیمانده آسیا، عراق و عربستان تیمهایی هستند که به صورت فرهنگی قابلیت پدید آوردن این روح را دارند و ژاپن و کره جنوبی تیمهایی هستند که آگاهانه با کار علمی روانشاسی سعی در بوجود آوردن آن دارند، هر چند که در این فضا هر چیزی اتفاق می افتد، ولی من با احتمالی بیشتر از نصف، ژاپن و عراق را در فینال و ژاپن را قهرمان می بینم.
پی نوشت:
یک دوست اصفهانی متذکر شد که اصطلاح "حولی بشد " را که در بالا آورده ام، مربوط به کاشانی هاست نه اصفهانی ها که به این ترتیب اصلاح می گردد.
3 Comments:
Anonymous ناشناس said...
http://www.bbc.co.uk/persian/sport/story/2007/07/070723_bd-am-asiancup.shtml

Anonymous ناشناس said...
سلام.مطلب قبلی تون رو خوندم.نمی دونم با توجه به برنامه دیشب و پریشب هنوز هم فکر می کنید این برنامه مثبته یا نه؟
من هم در این باره نوشتم.

Anonymous ناشناس said...
http://shabroozgasht.blogfa.com/