آخ که چه حالی میده بعد از چندین ماه آفتاب و آفتاب و آفتاب، صبح از خواب بیدار شی ببینی هوا ابری و گرفته است، هوای اتاقت هم انقدر سرده که دلت نمی خواد گرمای رختخواب رو ول کنی، وقتی هم از رختخواب میایی بیرون مورمورت میشه و دندونات به هم می خوره،همه اینا من رو یاد صبح های مدرسه در زمستونای تهران میندازه....
دیروز هوای دوبی ابری شد و اولین بارون پائیزی هم بارید. من همینجوریش توی تهران که بودم بارون یا برف میومد انرژیم دو برابر می شد،( کلاً زمستون و سرما انرژی من رو زیاد میکنه) چه برسه به اینکه هشت- نه ماه اصلاً ابر نبینم، دیگه از فراوانی انرژی نمی دونم چیکار کنم.