پژمانبلاگ
یکشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۵
بعد از انتشار روزنامه همشهری ویژه امارات که جایگزین جام جم ویژه امارات شده، امروز چشمم به کیهان دبی افتاد که شماره سومش بود و در هشت صفحه ( چهار صفحه به طور کامل آگهی ) منتشر می شود و زیر نظر موسسه کیهان فعالیت می کند، البته اینجا به عنوان یک روزنامه مستقل مجوز می گیرند ولی صفحه بندی و مطالب با پیروی از خط مشی دفتر تهران اجرا می شوند. همشهری با 32 صفحه و البته قیمت 2 درهم ( حدود 500 تومان ) مطالب بیشتری دارد ولی هنوز ایرانی ها حاضر نیستند دو درهم برای همشهری بدهند، به همین خاطر در مراکز خرید ایرانی، همشهری را هم مثل کیهان به طور رایگان در اختیار ایرانی ها قرار می دهند تا گاهی مقاله ها و خبرهای تایید شده دولت ایران را لا به لای آگهی های فروش خانه های امارات و خبرهای خاله زنکی هنرپیشه های هالیوود، به نظر مردم برسانند.
از پنج شبکه رادیویی انگلیسی زبان در دوبی، جهار تا فقط موسیقی پخش می کنند و فقط یکی است که همیشه برنامه های اجتماعی و گفتگو و بحث و بررسی دارد، و آنهم از ساعت 6 تا 9 صبح برنامه ای دارد به نام "بیزنس برک فست" که چند هفته پیش جایزه بهترین برنامه رادیویی خاور میانه را گرفت و راجع به تمام بورس ها و معاملات تجاری و قیمت مسکن و طلا و پر از گزارشات اقتصادی پر بار و این جور چیزها است ولی با تمام اینها انرژی این را ندارد که من راننده را که این روزها بیشتر از یک ساعت از خانه تا محل کارم پشت فرمانم و با سرعت پنج کیلومتر در ترافیک سنگین رانندگی می کنم، بیدار نگه دارد ، مجبورم یا مدام کانال رادیو را عوض کنم یا بروم سراغ رادیو سراسری ایران که سلام ایران پخش می کند و چرت و پرت های گوینده ها کمی خواب را از کله می رباید.

به این فکر می کردم مهاجرت به دوبی را نمی توان یک مهاجرت کامل به حساب آورد به همین دلایل، روزنامه های ایرانی داری، رادیوهای ایران را زنده گوش می کنی، در خیابان، ایرانی ها را با لباس های جور واجور حتی مانتو روسری به وفور می بینی، شبکه های تلویزیونی ایران را دریافت می کنی.... همه اینها باعث می شوند مفهومی به نام غربت را نیمه کاره دریابی و احساساتت یک بام و دو هوا بمانند. هنوز نمی دانم این خوب است با بد، از طرفی مثل یک سوپاپ احساسی عمل می کند و برای مهاجرت های سخت تر آماده ات می کند از طرفی این توهم برایت پیش می آید که مهاجرت همین است و خطرات مهاجرت های سخت تر را از دیده پنهان می کند.
البته این طور هم نیست که همه چیز بر وفق مراد بگذرد ولی به هر حال یکی از قسمتهای سنگین روانی، کمی سبک می شود.
4 Comments:
Anonymous ناشناس said...
سلام به نظر منم طبق گفته خودتون زندگی در دبی شما رو واسه مهاجرتهای بزرگتر آماده میکنه.من و شوهرم همیشه معتقد هستیم که زندگی در امارات برای ما مثل یک سکوی پرش بزرگ بود.

Anonymous ناشناس said...
khoobe, ma ke kayhan nadarim, shoma halesho bekon

Anonymous ناشناس said...
این منوی google searchرا از وبلاگت بردار.روی کلمات رو می پوشاندو بعضی کلمات دیده نمی شه.

Anonymous ناشناس said...
ما که اینجا (لندن) فقط 5 ساعت از ایران فاصله داریم و وقتی غربتی بازی در میاوریم دوستان مقیم کانادا و آمریکا حالمان را اساسی میگیرند که شما که نزدیک خانه اید. من وقتی توی دبی میچرخم احساس میکنم از توی حیاط خانه آمده ام سرخیابان! نمیدانم ولی چند بار هر بار مدت چند روزی که دوبی مسافرت بوده ام اصلا حس غربت نداشت. ترکیه غریبتر مینمود تا دوبی. وقتی اقلا از هرجا که رد میشوی گوشت زبان فارسی رامیشنود. امیدوارم هر جا که هستید غربت شما و بانو را نگیرد.:)