پژمانبلاگ
دوشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۵
درباره ایرانیان مقیم دوبی، در وبلاگ قبلی زیاد نوشتم، ولی هر چه از زندگی ام در دوبی می گذرد و با طیف های گوناگونی از ایرانیان آشنا می شنوم کمی در نظراتم باز نگری می کنم، به همین خاطر در حال حاضر نمی خواهم راجع به ایرانیان اینجا بنویسم. ولی نوشته ای را که فروردین 84 در وبلاگ قبلی نوشته ام را عیناً اینجا می آورم، کلیاتی هستند که هنوز هم صادق اند البته این نوشته مربوط به ایرانیانی است که به دوبی سفر کرده اند نه کسانی که چند سال است اینجا زندگی می کنند، در حقیقت یک نگاه از بیرون بوده به مسافران ایرانی.
يكشنبه، 7 فروردين، 1384
ايرانی شناسی

از آنجا که اين روزها ايرانی در دوبی بسيار زياد است، موقعيت خوبی بود که دنبال پارامترهای مشترک ايرانی ها که آنها را متمايز می کند بگردم.
يکی از چيزهايی که به نظرم رسيده و بين اکثر ايرانی ها مشترک است، مناسبت نشناسی است.يعنی اکثراْ‌ رفتار و برون دهی هايی دارند که متناسب با شرايط اجتماعی که به آن وارد شده اند نيست و اين از نوع حرف زدن تا پوشش را شامل می شود ولی در پوشش بسيار عيان است.ايرانی های مسافر لباس مهمانی را در خيابان می پوشند ، لباس کنار دريا را در مهمانی. لباس شب را روز می پوشند ، لباس ورزش را در فروشگاه ، لباس توی خانه را در رستوران! در مورد خانم ها نوع آرايش نيز با همين مناسبت نشناسی متغير است.
اين مناسبت نشناسی به نظرم چند علت دارد:
اولين آن بی سوادی فرهنگی است. معمولاْ ما ايرانی ها نسبت به فرهنگ جايی که به آن مسافرت می کنيم اطلاعات لازم را نداريم ، چون در مدرسه و خانواده که کسی نبوده اين اطلاعات را به ما بدهد . در سيستم آموزشی هم اولين عنصر لازم برای بدست آوردن اين نوع اطلاعات يعنی پويايی نه تنها به ما داده نشده بلکه کمی هم سرکوب شده. منابع هم که آسان در اختيار نيست. خب پس چه طور بايد اطلاعات فرهنگی جايی را که می خواهيم به آن مسافرت کنيم به دست بياوريم؟! در حالی که در اکثر کشورهايی که ادعای پيشرفت دارند ( مثل ايران ) ، در هر کتاب فروشی قسمت بزرگی به اطلاعات ديگر کشور ها اختصاص دارد و اغلب آنها هم بسيار ارزان و قابل حمل.
دليل ديگر اين است که ايرانی ها و در مقياس بزرگتر شرقی ها ، با تغيير بسيار سخت کنار می آيند و کلاْ نسبت به هر چيزی که کمی مجبورشان کند تغيير کنند واکنش نشان می دهند. يک جور بسته گی در فکرمان هست به باعث می شود بسيار کند و با زخمت تن به تغيير دهيم ، در همه زمينه ها چه در سيستم فکری چه در ظاهر. برای همين است که در يک جلسه ۳ ساعته رسمی در ايران نتايجی گرفته می شود که می شد در نيم ساعت گرفت! ايرانی هايی که به مسافرت خارج از کشور می روند می دانند در پوشش آزادند برای همين لباسهايی را که در ايران زير مانتو يا در خانه يا در مهمانی می پوشيدند ، همانها را در خيابان می پوشند. آقايان فکر می کنند ديگر همه جا بايد شلوار کوتاه پوشيد چون شلوار کوتاه آزاد است !
يک آقای ايرانی با يک شلوار بسيار کوتاه و يک پيراهن رکابی که هر دو بسيار شيک بودند و مثلاْ‌ برای پارکی لب دريا بسيار مناسب و زيبا بود ، به ساختمان دادگستری دوبی آمده بود که شرکتش را ثبت کند و تمام مراحل اداری کارش را با همان لباس انجام می داد! اين تغيير نيست چون حتماْ‌ همين لباس را در ايران وقتی در حياط خانه اش گلهای باغچه را آب می داده می پوشيده.
اين که اين گونه انتقادی به اين قضيه نگاه می کنم منظورم اين نيست که خودم مستثنی هستم. اتفاقاْ‌ اين نتايج را با بررسی ديگران و خودم به عنوان يک ايرانی به دست آورده ام و اين خصوصيات در خودم هم هست فقط به علت زندگی در اينجا کمی با فرهنگ اجتماعی اش آشنا تر شده ام و کمی تغيير را پذيرا ، وگرنه من همان خاکم که بودم.