پژمانبلاگ
سه‌شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۵
در دوبی به طور علنی گدا وجود ندارد که در خیابان بنشیند و گدایی کند، ولی انواع متفرقه ای موجودند که روشهای قدیمی ایران را به کار می برند و حنایشان پیش ما رنگی ندارد ولی خارجی ها خوب گول می خورند. از جمله این روشها نسخه بچه مریض نشان دادن است یا با کت وشلوار و کراوات بگویند که کیفم را گم کردم کمی پول دهید به خانه بروم حتماً بهتان بر می گردانم، یا بنگاه های خیریه ای که معلوم نیست سر وتهشان کجاست. چند ماهی هم هست که یک باند درست شده که دختران کرد ایرانی را با بچه های کوچک اجاره ای ، به کوچه پس کوچه ها می فرستند تا گدایی کنند، هزینه سفرشان را هم می دهند، همه هم لباس عربی می پوشند، البته برای کمک هزینه از فاحشگی هم دریغ نمی کنند، بعد از چند ماه هم با کلی پول برمی گردند به کردستان ایران و یک اکیپ جدید وارد می شود، کاملاً هم معلوم است سازماندهی شده عمل می کنند.
این را گفتم که نوع جدیدی از سماجت را معرفی کنم که برای ما ایرانی ها نا آشناست و اکثر ایرانی ها گول این سیستم را می خورند و در تله می افتند، آنهم ویزیتورهای کردیت کارت ها و وام های بانکی هستند که خیلی با کلاس، با کلی دفتر و دستک وارد دفترت می شوند و ازت می خواهند فلان کردیت کارت یا فلان وام را از فلان بانک بگیری، کلی هم سند و مدرک و جایزه و دستمال یزدی نشانت می دهند که جایزه در تله افتادنت است ، و معمولاً با مقاومت چندانی رو برو نمی شوند، یکی از سرگرمی های من شده حال بعضی از اینها را گرفتن با جواب های منفی ای که می دهم، خود جواب مهم نیست نحوه اش مهم است، مثلاً بعد از اینکه نیم ساعت به حرف هایش با دقت گوش کردم و کلی سوال تخصصی پرسیدم، بهش می گم تا یک هفته دیگه بهت زنگ می زنم و جواب آره یا نه را می دهم ، ولی تو حق نداری زنگ بزنی به من یادآوری کنی وگرنه حتماً جواب نه خواهد بود، بعد از یک هفته زنگ می زنم و با کلی تشکر از اینکه آنروز کلی وقت برایم گذاشت می گویم فعلاً کردیت کارت جدیدی نمی خوام.
البته این کار خوبی نیست که اینها را اذیت کنم، چون اکثراً جوانند و تازه این کار را گرفته اند و با پورسانتی که از هر مشتری می گیرند لیاقتشان را در محل کارشان نشان می دهند ولی سماجت و پررویی بعضی هاشان ، تحریکم می کند که راحت نه نگویم، بعضی وقتها هم پیش آمده، همان اول نه را گفتم و بعد نیم ساعت بحث کردم که چرا نمی خواهم از این سرویسها استفاده کنم.
البته من که اینها را می گویم هم کردیت کارت دارم هم وام، ولی به قدری که بتوانم از پس مدیریتش بر بیایم و مجبور نباشم بخاطر ناآگاهی ، پول به بانک بدهم، بیشتر ایرانی هایی که مهاجرت می کنند، با این چیزها هیجان زده می شوند و بعد از یکسال اول، سه چهار تا کردیت کارت می گیرند و همه کردیتشان را هم خرج می کنند، بعد از چند ماه ، می فهمند چه بلایی سرشان آمده، وقتی نمی توانند قرضشان به بانک را بپردازند و مجیورند مدام شارژ اضافی بدهند. به راحتی هم نمی شود از چاله اش بیرون آمد.کردیت کارت به اندازه ای خوب است که بتوانی مدیریتش کنی و کارتی باشد در اختیار کامل تو، ولی معمولاً بر عکس می شود.

از کجا به کجا رسیدم! امروز خیلی نوشتم ، جای دو تا حسابش کنید.