پژمانبلاگ
چهارشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۵
طرح قبلی که نوشتم، همان روز وقتی در یک آسانسور بودم به ذهنم رسید و در حد یک چرک نویس بدون پردازش خاصی به وبلاگ منتقلش کردم، ولی این ایده را که در مکانی ثابت شاهد آمد و رفت انواع مختلف آدمهای جامعه باشیم و سوالاتی برایمان پیش بیاید و جوابش را نگیریم، همیشه برایم جذاب بوده. چند سال پیش فیلم کوتاهی دیدم که دوربین ثابتی از نگاه پنجره یک عوارضی در یک اتوبان خارجی بود که ماشینهای پر یا تک سرنشین ، می آمدند و به همان جایگاه دوربین پول پرداخت می کردند و می رفتند و فقط همان چند لحظه ، می توانستی آنها را ببینی، ولی انتخاب شخصیت ها و ماشینها آنقدر خوب بود که بعضی از آنها هنوز در ذهنم باقی است.