البته کارایی اش را از دست داده بود،خبر تعطیلی اش مثل خبر مرگ یک دوست خیلی خیلی قدیمی بود که خیلی خاطره های خوبی با او داری ولی خیلی وقت هم هست که بودن و نبودنش برایت مهم نیست . یک لحظه چشمانم را می بندم و در هفت سالگی سوار ماشین های برقی که به هم می خورند هستم ... کلیک : ده سالگی سوار چرخ و فلکش می شوم... کلیک: دوازده ساله سوار سفینه...کلیک: پانزده ساله سوار کشتی...همین. الان بیست و نه ساله در دفتر کارم خبر تعطیلی اش را از دور می خوانم، مثل تمام کسانی که دوران کودکیمان از خاطراتشان سرشار است، شهر بازی هم با خاک پیوند می خورد، مثل پدر بزرگ، مثل حیاط خانه کودکی، مثل اولین دوچرخه...
کلیک!