پژمانبلاگ
شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۴
نمایش فنز در دوبی
چند وقت پیش نوشته بودم دلم برای تئاتر ایرانی تنگ شده، دومین تئاتر ایرانی را در دوبی پنجشنبه دیدم، فنز به کارگردانی محمد رحمانیان و بازی پرویز پرستویی و مهتاب نصیر پور و غیره ! جدا از اینکه دلتنگیم کمی جبران شد سعی کردم هیجان زده نگاهش نکنم ، تقریباً همه کسانی که آمده بودند ساکن دوبی بودند و از اینکه دارند تئاتر می بینند خیلی احساس غرور بهشان دست داده بود و احساس می کردند خیلی روشنفکر شده اند ، خیلی هم هیجان زده عکس العمل نشان می دادند ، یکی از نشانه های آن ، این بود که با کلمه هایی مثل اَن و گُه و لجن دَرمال که چندین بار در تئاتر تکرار شد و خیلی طبیعی در جریان تئاتر حل می شد، آنقدر می خندیدند که چند دیالوگ بعدی از دست می رفت و بسیاری نشانه های دیگر که در سالن مشهود بود . و اما خود تئاتر:
راستش من، هم از این هنرپیشه ها و هم از رحمانیان ، انتظاری بیشتر از این داشتم، بازی پرویز پرستویی و حبیب رضایی بیشتر سینمایی بود نه تئاتری، بازی پرستویی در دندون طلا را یادم است که خیلی خوب و مناسب تئاتر بود ولی این گویش و بدن که اینجا دیدم مال تئاتر نیست، اوج بازیش یک گریه خوب و طبیعی با اشکهای واقعی بود که آن هم خیلی تاثیر گذار نشد، بهترین انرژی را در کل نمایش از احمد مهران فر گرفتم که تا به حال ندیده بودمش ولی از بعد از ورودش به صحنه ، تئاتر جان دیگری گرفت.
لفت و لعاب نمایش کمی زیاد بود ، یعنی می توانم بگویم هر کدام از اپیزودهای نیمکت به من بیشتر مزه می دهد تا کل این نمایش ،انتظار داشتم همین داستان را در یک ساعت ببینم و بشنوم نه دو ساعت.
به هر حال می دانم که نشستن در خانه و راجع به یک نمایش سخن گفتن ساده است ، حال آنکه ماه ها عمر کارگردان و بازیگران برای نوشتن و بازی کردنش صرف می شود و هزار گره ناگشودنی گشوده می شود تا یک نمایش در ایران به مرحله اجرا می رسد ، به همین خاطر شاید انتقاد هیچوقت عادلانه نباشد مگر اینکه از نزدیک در گیرمشکلات گروه بوده باشی، همین قدر هم که گفتم به خاطر این بود که کمی بیشتر انتظار داشتم وگرنه همین که عده ای هستند که با همه مشکلات، تئاتر به روی صحنه می برند جای بسی خوشحالی است و دست همه شان درد نکند.
چند نکته جانبی:
تئاتر فنز در دوبی به مدت سه شب اجرا شد و قیمت بلیتش معادل 37280 تومان بود و هر شب تقریباً 300 نفر بلیت خریدند( البته ما بلیت 5000 تومانی گرفتیم ! )
آخر نمایش محمد رحمانیان به روی صحنه آمد و نمایش را به عارف خواننده که در میان جمعیت بود تقدیم کرد ، عارف هم آمد روی سن و با هنرپیشه های مرد روبوسی کرد.