پژمانبلاگ
پنجشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۴
روز پنجم: جیپور به آگرا
از جاده ها ننوشتم، جاده دهلی به جیپور از نظر اسفالت و امکانات، جاده نسبتاً خوبی بود دو جاده یک طرفه سه لاینه که با یک ردیف درخت و بوته از هم جدا شده بودند، ولی جاده جیپور به آگرا که روز پنجم در آن حرکت کردیم ، جاده باریک دو طرفه ای بود که با هیچ چیز هم جدا نشده بود چیزی شبیه جاده های شمالی ایران که بین شهرهای ساحلی کشیده شده ، پر از سبقت های خطرناک و بی قاعده ولی در سیستم رانندگی شان اصلاً کل کل وجود ندارد و هر دو راننده به راحتی از حقوقشان می گذرند تا تصادفی اتفاق نیافتد، همه ماشین ها به طور نرمال دستشان بی وقفه روی بوق است و این نه برای اعتراض بلکه نوعی اعلام حضور است به قول نیکی بوق و پدال گاز با همند ، به همین خاطر آلودگی صوتی بسیار زیاد است
در جاده اتوبوس هایی بود که قبلاً در فیلمهای هندی دیده بودم ، مملو از جمعیت در حال انفجار و جمعیت نشسته بر روی سقف اتوبوس، تمام ماشینهایی که در جاده بین روستا ها مسافر سوار کرده بودند حدود 15 تا 20 نفر را حمل می کردند ، یعنی مثلاً یک جیپ 14 نفر داخل سوار کرده بود و 6 نفر از تمام جهات جیپ غیر از پنجره جلو که راننده از آن بیرون را می بیند، به ماشین آویزان بودند و عین مسافران یک تاکسی معمولی در همان حالت با هم حرف هم می زدند و می خندیدند ، حتی روی سقف قطارها هم مسافر سوار می کنند، بالاخره باید یک جور جواب این همه جمعیت را بدهند!؟
روز پنجم : آگرا
صبح از جیپور به طرف آگرا ، شهری که تاج محل در آن قرار دارد راه افتادیم در بین راه یک پارک طبیعی که مملو از گونه های پرندگان بود ، و یک شهر کوچک که کاخ یکی از پادشاهان هند در آن قرار داشت را دیدم، آگرا در استانی دیگر است و با ورود به آن استان مزارع خردل نمایان می شوند، در قدیم از روغن خردل برای سوزاندن چراغ استفاده می کردند و روشنایی شان با آن تامین می شده. غروب به آگرا رسیدیم و با ورود ما برق قسمتی از شهر رفت که گفتند طبیعی است . خیلی در شهر چیز جالبی به چشمم نخورد ، هتلمان کنار شهر و نزدیک تاج محل بود ، در منطقه ای که پر از هتل بود و محل اجتماع توریست ها برای دیدن یکی از هفت عجایب، تا صبح که گاهی کنار پنجره می رفتم همینطور اتوبوس تور بود که مسافر پیاده می کرد ، تمام آن منطقه هتل بود برای اسکان مسافران به همین خاطر خیلی انرژی زیادی در هوا پخش بود و آن قسمت از شهر شور و حرارت و زنده گی خاصی داشت، فردا صبح به تاج محل می رفتیم