پژمانبلاگ
چهارشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۸۴
روز سوم جیپور
بعد از مراسم کمی شهر را گشتیم منتها چون یکشنبه و تعطیل بود تصمیم گرفتیم جمعه که دوباره به دهلی برمی گردیم به بازار معروف دهلی برای خرید برویم، شب هم در بهترین هتل دهلی جشن عروسی بود که خیلی چیز معمولی ای بود ، همه آمدند به عروس و داماد هدیه دادند و با آنها عکس گرفتند و باده نوشی کردند و خوردند و رقصیدند ، از نظر شور و انرژی، عروسی های خودمان وقتی زن و مرد قاطی می شوند بسیار پر انرژی تر است

روز سوم: جیپور
امروز صبح از دهلی به طرف جیپور* که شهری است در استان معروف راجستان حرکت کردیم، استان راجستان قبل از تسلط انگلیس بر هند، کشوری مستقل با پادشاهی مستقل بوده و کلاً فرهنگی جداگانه بر آنجا حاکم است، پوشش آدمها و پوشش گیاهی با ورود به استان راجستان تغییر می کند ، زمینهای سرسبز و پر درخت و لباسهای رنگارنگ آغاز می شوند و در تمام استان یا به عبارتی ایالت ادامه دارد، برداشت من اینطور بود که استان ها در هند حالتی نیمه فدرال دارند ، اگر هم تمام فدرال اند باز نگاه من نیمه فدرال بود، یعنی هر استان درآمد مستقل دارد و قوانین اقتصادی مستقل دارد ولی قوانین عمومی کشوری بر آن حاکم است، استان راجستان به خودی خود جای یک ماه گشتن دارد چون هم از نظر پوشش گیاهی متنوع است هم از نظر فرهنگ ها و سنتهای گوناگون، زمانی که راجستان کشور بوده جیپور پایتخت آن بوده و کاخ بسیار عظیمی واقع در بالای کوه به شاه تعلق داشته که از دیدنی های جیپور است، نام دیگر جیپور پینک سیتی یا شهر صورتی است و این به دلیل فراوانی سنگ های صورتی مایل به قرمز در آن منطقه است که اکثر خانه های قدیمی شهر با آنها ساخته شده و رنگ شهر را صورتی کرده است
در سطح شهر بیشتر از نیمی از مردم سوار بر موتور و دوچرخه اند، زنها با ساری ( لباس هندی) و کلاه ایمنی، سوار بر موتور دیدنی هستند ، پراکندگی جمعیت از دهلی بیشتر است و به همین دلیل رفت و آمد در آن روان تر ، برای خرید مثل همه کشور های شرقی چانه زدن اصل است، چیزی که فروشنده می گفت 1000 روپیه( حدود 20000 تومان ) به 20 روپیه( 400 تومان ) می خریدیم روز چهارم هم در جیپور بودیم ، دو معبد هندو در جیپور دیدیم که نحوه عبادتشان شبیه معبد سیک ها و امام زاده های خودمان است فقط بعضی ها خیلی جَو گیر می شدند و به جای زانو زدن ، با شکم روی زمین می خوابیدند، در آنجا هم باید پابرهنه داخل شد ولی سر پوش لازم نیست، در یک معبد مجسمه فلزی گاوی بود که مردم خودشان را به آن می مالیدند و پارچه ای زیر پایش می بستند و مراد می خواستند، حتماً مراد هم گرفته اند که این کار را ادامه می دهند ، همانطور که قبلاً نوشتم ایمانشان بسیار خالص و راستین است، انسان به هر چیز اینگونه اعتقاد داشته باشد مراد می گیرد، اصل کار همان اعتقاد ه است ، راهش مهم نیست
*Jaipur