پژمانبلاگ
6 Comments:
Blogger Project said...
پژمان سلام. من هم با تو هم عقیده ام. هیچ چیز به زیبایی نوشتن به زبان فارسی نیست. خط خطی کردن که جای خود دارد.

دستخط خوبی داری.

Blogger Sina Dadras said...
خوب پس باید زحمت بکشی و امکان این رو بذاری که ما هم کامنت هامون رو روی کاغذ بنویسیم و برات اسکن و کنیم و این جا بذاریم :)

Blogger Ehsan Khakbaz said...
همانقدر که نوشتن روی کاغذ به تو حس خوبی داد، خوندن نوشته ات روی کاغذ و با دست خط خودت برای من لذت بخش بود.

Anonymous علی said...
نمی دانستم وبلاگ هم مینویسی، و مهمتر اینکه قلم و دست خط خوبی داری - خیلی ها وبلاک می نویسند! اگر دنیای دیجیتال نبود شاید هرگز دست خط تو را نمی دیدم! به گمانم مهم روشی است که ما فن آوری را در دنیای خودمان وارد میکنیم، دنیای خودمان! زندگی خیلی ها شده صفر و یک و اگر فیس بوک و ایمیل را از آنها بگیری چیزی نمی ماند؛ کالای نایاب این روزهای ما اصالت است: قدیم ها همه رو درو حرف می زدند، بعد شد نامه، بعد شد تلفن، بعد شد ایمیل، بعد پیامک، بعد پیغام فیس بوکی! می دانی، حتی الان هم که می توان با ویدئو همدیگر را دید و با هم صحبت کرد، کسی تمایلی به آن ندارد و پیامک 160 حرفی را ترجیح می دهد، آن هم به پینگلیش!

ببخشید زیاد شد، می دانم همه عادت کرده ایم به اختصار.

Anonymous حمید said...
لینک نیکی چه کار که نمیکنه!
من اصلا خبر نداشتم که وبلاگ داری.
چند وقت پیش توی یکی از پروژه ها که داریم انجامش میدیم، کسی که در حال تطابق متن چند تا کتاب ادبیات کلاسیک بود، چند هفته نیومد. من که کارم وابسته به اون بود بیکار شدم. بعد پیشنهاد شد که در نبود اون کار انطباق رو انجام بدم و کسری های متن رو در یه برگ کاغذ جدا گونه بنویسم و وصل کنم به کتاب. نوشتن قطعات جا افتاده که گاهی تا دو صفحه کامل زیاد میشد، کار جالبی بود و به همین نتیجه ای که تو رسیدی، رسیدم که چه دقت و لذتی رو از دست دادیم. رعایت خوشنویسی، درک عمیقتری از متن در زمان نگارش، اجتناب از اشتباه و ... .

بعد از این مدت تو این نوشته رو نوشتی. با اولین نوشته ات هیچ مشکلی پیش نیومد و خیلی هم خوشحال شدم ولی دومی رو که نوشتی به این نتیجه رسیدم که موقع خوندنش کمی دچار اشکال میشم. بعد یادم افتاد که علت اون جا افتادگیا در متن کتابهای قدیمی این بود که نسخه بردارها که در واقع کتاب رو تکثیر میکردن و مینوشتن، سواد زیادی نداشتن، و فقط به خاطر خط خوبشون بوده که این کار به اونها سپرده میشده که البته خط خوب هم سوای رعایت قوانین زیبا نگاری هنری خط چیزی بوده که اکثر مردم روی اون شکل بخصوص حروف و ترکیبات به اتفاق نظر رسیده بودند و برای همه قابل فهم بوده. بنابراین اکثر کتابهای خطی ما به قلم و خط خود نویسنده موجود نیستند و حتی شاید نویسنده اصلی کتاب اول رو از بین میبرده و به همین دلیل هم هست که امروزه نسخه اصلی اون کتابها کمتر وجود داره. بعدها که حروف چاپی اومد، کار راحتتر شد، چون هم نسخه بردارا( تایپیستها) زیادتر میشدن و هم اتفاق نظر بیشتر میشد( چون تقریبا همه از فونتهای مشابه استفاده میکنن).
برگردیم سر حرف تو، حالا اگه تو میخوای دنده عقب بگیری به خاطر حال و هوایی که کاغذ و قلم داره که باهات کاملا موافقم، یه کم فکر من خواننده رو هم بکن و به رسم الخط مالوفتری بنویس تا من بیشتر به متن فکر کنم تا به چگونگی خوندنش.
(علامت خنده)
قربانت حمید

حمید جان، ممنون از نظرهای به جا و دلگرم کننده ات.
راستش خط خودم هم در حال حاضر به یک شکل منظم نرسیده چون خیلی وقت است که ننوشته ام.
احتمالاً کمی که پیش بروم تمیزتر و منسجم تر خواهد شد و خواننده ها هم به کلماتی که این نویسنده می نویسد عادت می کنند و راحت تر آنرا می خوانند. ولی با این حال بیشتر دقت خواهم کرد. ممنون.