پژمانبلاگ
شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۸
نوروزیه

راستش را بخواهید سالی که گذشت، سالی بود که احساس دوری بیشتری از ایران و ایرانیان داشتم. شاید بتوان اسمش را گذاشت "سرزمین زدگی"!!.

این حس ناشناخته باعث شد برای پیدا کردن یک هویت فرهنگی-سنتی مستقل، تلاش کنم که باز راستش را بخواهید در دوران برزخ و آشفتگی همین تلاش به سر می برم و هنوز به یک نتیجه ته نشین شده نرسیده که بتوانم برایتان بازگویمش ولی خوب پیش می رود.


البته که نمی توان ریشه ها را نادیده گرفت و قرار هم نیست از چیزی فرار کنم. البته که نمی توانم نوروز را به عنوان آغاز، از ذهنم بیرون کنم و زیبایی هایش را نادیده بگیرم. البته که نمی توانم تقویم فارسی را به عنوان آغاز و پایان یک سال در ذهنم با تقویم دیگری جایگزین کنم. دلیل اینکه این نوشته را هم در این روز می نویسم همین است که حتماً امروز برایم متفاوت از روزهای دیگر است. چیزی که می گویم این است که نمی توانم خودم را به نوروز و هفت سین و چهارشنیه سوری بچسبانم تا آنها برایم هویت بسازند یا هویتم را حفظ کنند. این همان حسی است که نسبت به همه پیش فرض ها دارم. دوست دارم از آنها دور شوم، از دور ببینمشان، نقدشان کنم و باز دوباره اگر جذبم کردند سراغشان روم. چیزی است شبیه حسی که سالهاست روز تولدم سراغم می آید و باعث می شود که از یک طرف حوصله شنیدن تبریک را نداشته باشم، از یک طرف از شنیدن بعضی از صداها که آن روز را تبریک می گویند احساس آرامش کنم.

چیزی که باعث شده اهمیت دادن به مناسبات سنتی و فرهنگی، کمی به نظرم تصنعی برسد، شاید این باشد که می بینم آدمها خودشان را پشت این مناسبات پنهان می کنند و خودشان را با آنها تعریف می کنند و این داستانی است که مختص به ایران نیست. این پیش فرض ها زمانی برایمان تعریف شده ند که نمی توانستیم آگاهانه ببینیمشان.


به هر حال امسال کمتر از هر سال دیگری در این چند سالی که زیسته ام، احساس نو شدن وتغییر در این روز و این ایام را دارم چون نو شدن هایم در سال گذشته – که دوبار اتفاق افتاد- در زمان های دیگری بوده که ربطی به روز و سال نداشته و ندارد.


ولی برای آنهایی که این ایام برایشان بوی نو شدن می دهد و هماغوشی "نو" و "روز" برایشان روزی نو می سازد، آرزوی سالی خوش و با آرامش می کنم و از صمیم قلب امیدوارم هر چه در دل دارند و در هر مسیری که قدم می گذارند، استوارتر و آگاه تر پیش روند.


هر چند که سالی که گذشت سال وبلاگ خوانی و وبلاگ نویسی برایم نبود، ولی باز به عنوان آخرین نوشته سال 88 یا اولین نوشته سال 89، این خانه را برای نهادن چراغ، به خانه های دیگر ترجیح می دهم.


هر روزتان نوروز

سبز باشید و پیروز