پژمانبلاگ
شنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۸
Avatar

شیوه فیلم سازی جیمز کامرون به گونه ای است که آنقدر به تصویر می پردازد، یا آن چنان تصویر را پردازش می کند، که برای بیننده چاره ای جز دل سپردن و خیره شدن به تصاویر باقی نمی گذارد و این فرم فیلم سازی باعث شده که این کارگردان چندین بار، در طول تاریخ سینمای معاصر، در نوع خودش اولین ها را بسازد. "بیگانه گان"، "ترمیناتور"، "تایتانیک" و امروز "آواتار".

تمام فیلم های بالا در زمان خودشان منحصر به فرد و پیشرو بودند و از نظر تصاویر و جلوه های ویژه کاملاً نو و مبتکرانه و حتی پیشرو بوده اند.


این حجم عظیم تصاویر جدید و ایده های خیره کننده، البته که برای بیننده لذت بخش است و او را راضی از سالن سینما بیرون می فرستد، ولی آن تاثیر عمیقی را که یک داستان قوی و خوش استخوان، روی بیننده می گذارد، در فیلمهای کامرون به سختی می یابی. شاید بتوان گفت که از این نظر تایتانیک کمی وضع بهتری نسبت به بقیه فیلمهای کامرون دارد ولی به آن هم که بعد از گذشت کمی زمان نگاهی می اندازی، متوجه تاریخ مصرف دار بودنش می شوی.


"آواتار" مثل بقیه اولی های کامرون، همانقدر شوکه ات می کند که آن هیبت عجیب و کریه موجودات سیاره دیگر در "بیگانه گان" و قابلیت های مرد جیوه ای در "ترمیناتور" شوکه ات کرده بود. همانقدر هیجان زده از روی صندلی سینما یا صندلی خانه ات بلند می شوی و می توانی ساعت ها از شخصیت های خیالی فیلم و تصاویر باورپذیری که باورت نمی شده در سینما ببینی، صحبت کنی.

راستش قصد دیدن فیلم را نداشتم تا اینکه آنقدر نظرات مثبت از کسانی که فیلم را دیده بودند، شنیدم که آخرین ساعات سال 2009 میلادی را روی صندلی سینما گذراندم. در حقیقت سال 2009 وارد سالن سینما شدم و نیم ساعتی پس از آغاز سال 2010 از سالن بیرون آمدم. از دیدن فیلم هم پشیمان نیستم ولی همش این را با خودم می گویم، که کاش همانقدر که روی جلوه های بصری فیلم کار و توجه شده بود تا بینندگان را میخکوب کند، روی داستان و فیلمنامه هم کار می شد. "آواتار" خیلی قابلیت این را داشت که با یک داستان قوی تر، کل فلسفه آفرینش و مرگ و مفهوم زندگی کردن را با سوالات قوی تری که در ذهن تماشاگر باقی می گذاشت، بکاود، ولی با همان فرمول های همیشگی، به یک داستان معمولی با موضوع تهاجم، با یک بدمن و گودمن و چند فداکاری از نوع هالیوودی و یک داستان عشقی بسنده کرده و ترجیح داده سوالاتی که تماشاگران از خود می پرسند حول محور جلوه های ویژه فیلم باشد تا بخش انسانی فیلم.

در یک کلام، "آواتار" به طور تمام عیار، یک فیلم هالیوودی بود. به همین دلیل دور از ذهن هم نیست که امسال اسکارها را درو کند. اگر به بخش تین ایجری وجودم رجوع کنم، باید بگویم که از دیدن فیلم هیجان زده هم شدم، از دیدن این همه نوع آوری در ثبت تخیل. تا هر جا که فکر می کنی این تصویر سازی ها می رود، باز هم جلوتر از انتظاراتت حرکت می کنند.

ولی از روی تجربه دیدن چنین فیلم هایی، می دانم که اگر پس از گذشت زمانی نه چندان طولانی، روزی تلویزیون در حال پخش آن باشد، هیچ چیز نیست که تحریکم کند دیدنش را ادامه بدهم. من به این نوع فیلم می گویم فیلم دارای تاریخ مصرف. ارزشش هم به اندازه همان زمانی است که برایش صرف کرده ای و یکبار آن را دیده ای.

"آواتار" هیجان انگیز بود، شاید کمی هیجاناتت را هم تخلیه کند ولی چیزی در تو باقی نمی گذارد که به دردت بخورد.

برچسب‌ها: