پژمانبلاگ
دوشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۶
طرحی از من


فرشید شیوا، که هنوز موفق به دیدارش نشده ام، از روی یکی از عکسهای من که اتفاقی به دستش رسیده، طرحی زده و آن طرح را برای روی پوستر نمایشگاهش نیز انتخاب کرده.


برای خودم جالب بود، با اینکه همدیگر را تا به حال ندیده ایم ولی در این طرح مقدار قابل توجهی از این پژمانی که من از خودم می شناسم وجود دارد، غیر از اینکه این طرح زیادی مهربان و آرام شده که شاید اگر خودم را دیده بود کمی از مهربانی طرح می کاست. با این حال می توانم بگویم این طرح را دوست دارم، چون ضمن اینکه از من دور نیست، خوبتر از من است.


پنجشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۸۶
تجربیاتی از شرکت در یک مسابقه دوی همگانی -3

وقتی به همراه حدود سه هزار نفر از نقطه آغاز، شروع به دویدن کردیم، همینطور که از خط استارت دور می شدیم، همهمه جمعیت هم کمتر می شد... حدود پنج دقیقه طول کشید تا هر دونده سرعت خودش را در جمع پیدا کند و به دیگران نخورد. آرام آرام نفس ها که تندتر شد صدا ها هم کمتر شد و چون در مسیر آرامی می دویدیم بعد از حدود ده دقیقه، فقط صدای پا می شنیدی و نفس. فضای بسیار عجیبی بود، جمعیتی که دو خیابان را پر کرده بودند هیچ صدایی نداشتند! فقط نگاه بود و انرژی که رد و بدل می شد، سوار یک موج شده بودیم که خودمان آنرا ساخته بودیم. نفهمیدم اثر همین موج انرژی بود یا چیز دیگری که یک اتفاق نادر افتاد...
مسیر دوی ده کیلومتر از کنار کاخ زعبیل، یکی از کاخهای شیخ محمد حاکم دوبی می گذشت، معروف است که در این کاخ انواع جانوران اهلی زیبا مثل آهو و طاووس آزادنه برای خودشان تفرج می کنند. هیچ کس نفهمید چگونه و از کجا یک بچه غزال وارد جمعیت دوندگان شد و خیلی با متانت، همراه جمعیت شروع به دویدن کرد. جالب اینجا بود که هیچ استرسی از اینکه در بین اینهمه آدمیزاد می دود نداشت، نگاهش خیلی آرام و بازیگوش،سرعتش هم کمی تندتر از دوندگان متوسط بود، اصلاً هم قصد فرار از میان جمع را نداشت، خیلی آگاهانه آمده بود بین ما بدود!!. حالا تصور کنید جمعیت دوندگان را که هر کدام در حال خودشانند و می بینند یک بچه غزال از کنارشان رد می شود، عکس العمل ها غیر از چند دست و صوت و فریاد شادی، فقط بهت بود و بس.

قیافه خاصی از تماشاگران در ذهنم نیست به غیر از یک پیرمرد و پیرزن که میانه های راه، روی یک نیمکت دونفری نشسته بودند و با یک لبخند از دوندگان پذیرایی می کردند.

همانطور که انتظار داشتم یک انرژی مضاعف در طول مسابقه در بدن به وجود می آید که باعث می شود بهتر از چیزی که در تمرینات می دویدی بدوی.

الان خبردار شدم ماراتن ابوظبی که امسال سومین سال برگزاری اش است – ولی من تا به حال راجع به آن نشنیده بودم- و 28 فوریه برگزار می شود، مجموع جوایزش را به دو میلیون دلار افزایش داده و گرانترین ماراتن تاریخ شده. نکنه خدای ناکرده این مقام دست دوبی بماند.

من نمی دانم اینها چرا با خودشان کل کل می کنند. مثل دو خواهر که از روی چشم و هم چشمی پز پولشان را به هم دیگر می دهند با پول که نمی شود زمان را هم خرید. این طور اتفاقات همگانی که همه فضای شهر را درگیر می کند، زمان می خواهد تا در تار و پود فرهنگ و شخصیت شهر جا بیافتد و اعتبار بگیرد. اینکه با پول چند تا قهرمان را از چند گوشه دنیا جمع کنید که ماراتن تان اعتبار نمی گیرد. این بنده خدایی که در ماراتن دوبی اول شده را هم دعوت کرده اند اصلاً هم فکر نمی کنند دویدن دو ماراتن با فاصله نزدیک یعنی چه.
یکی نیست از اینها بپرسد مگر آن چهل هزار نفری که می روند در ماراتن نیویورک و لندن و توکیو می دوند، برای پول جایزه هایش می روند؟!
ادامه ندارد/

برچسب‌ها:

سه‌شنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۶
تجربیاتی از شرکت در یک مسابقه دوی همگانی -2


بالاخره دیشب ( دوشنبه) سایت ماراتن دوبی، آمار رسمی شرکت کنندگان و درجه بندی آنها را اعلام کرد. کار جالبی که امسال کرده اند این است که درجه بندی دوندگان بخش ماراتن را بر اساس زمان استارت – پایان محاسبه کرده اند نه بر اساس زمانی که گلوله شلیک می شود، به همین خاطر کسانی که انتهای صف شروع بوده اند ولی زمان خوبی را دویده اند رتبه واقعی خود را می گیرند، ولی در بخش ده کیلومتر همچنان از زمان شلیک، رتبه ها چیده شده اند.
کلاً 787 نفر در بخش ماراتن و 2793 نفر در بخش ده کیلومتر از زن و مرد شرکت کرده اند.
زمان من : 00:59:20 از استارت تا پایان و 01:02:10 از زمان شلیک تا پایان اعلام شده که رتبه ام با محاسبه زمان دوم، از بین 1887 شرکت کننده مرد، 1059 شده است. اگر زودتر به خودم می جنبیدم و اوایل صف قرار می گرفتم می توانستم تا رتبه 800 هم پایین بیایم که البته این اعداد و ارقام بیشتر برای دیگران جالب است تا برای کسی که در مسابقه دویده.



برای آنها که اینگونه رتبه بندی را ناعادلانه می دانند بگویم که غیر از نفرات اول تا بیستم یا حتی سی ام که با امید و انگیزه مقام آوردن می دوند و غیر از آنهایی که گروهی در مسابقات شرکت می کنند و مقام آوردن برای گروهشان را هدف قرار می دهند، بقیه دوندگان انگیزه هایی فراتر از " چندم شدن " دارند، بیشترین چالش در اینگونه مسابقات، شخصی است و قرار مدار هایی است که هر کس با خودش می گذارد. پیرمرد هفتاد و پنج ساله ای که کل مسیر چهل و دو کیلومتری ماراتن را در مدت هفت ساعت و اندی هروله می کند و پنج ساعت بعد از نفر اول به خط پایان می رسد، برایش مهم نیست که نفر آخر باشد، مهم این است که به خط پایان رسیده، او با تعاریف خودش قهرمان است. مثل کوهنوردی که وقتی به قله رسید فکر نمی کند چگونه و چند ساعته و چند روزه آمده است، مهم این است که الان نوک قله است. در ورزشهای استقامتی، پیمودن برای پیمودن، تلاش برای تلاش است که معنی دارد. تکرار مداوم ریتم دویدن در بدن به صورت طولانی، تقریباً همان مکانیسمی را ایجاد می کند که ذکر گفتن در دروایش به وجود می آورد، بعد از مدتی دونده در یک فضای جدید ذهنی وارد می شود که لذتش را فقط خودش درک می کند و از بیرون چیزی معلوم نیست ولی آنجا جایی است که تعاریف تغییر می کند. اینها چیزهایی است که میزان آن به ظرفیت هر دونده بر می گردد ولی "چندم شدن" از آخرین چیزهایی است که یک دونده به آن اهمیت می دهد، لذتهای اصلی قبل از آن برده شده .

در ده کیلومتر فقط گوشه ای از این لذت خودش را نشان می دهد. می گویند اگر می خواهی برای تفریح بدوی سه کیلومتر بدو ولی اگر می خواهی یک چیز جدید را در زندگی ات مشاهده کنی که قابل تعریف نیست، یک مسیر ماراتن را تمام کن.



ادامه دارد...

برچسب‌ها:

یکشنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۶
تجربیاتی از شرکت در یک مسابقه دوی همگانی -1
همانطور که نوشته بودم، جمعه گذشته در بخش مسابقه 10 کیلومتر دوندگی دوبی که در کنار مارتن دوبی برگزار می شد شرکت کردم و تقریباً همانطوری دویدم که انتظار داشتم. از وقتی تصمیم به شرکت در این مسابقه گرفتم هدفم فقط این بود که مسیر مسابقه را در کمتر از یکساعت بدوم که دویدم، پنجاه و نه دقیقه و بیست و پنج ثانیه زمانی است که ساعت خودم آنرا ثبت کرد. بر خلاف وعده سایت ماراتن، هنوز با گذشت بیش از 48 ساعت از پایان مسابقه، نتایج آن در سایت اعلام نشده ولی نباید بیش از ده ثانیه تلورانس داشته باشد.

برای آنهایی که می خواهند بدانند زمان در اینگونه دوهای همگانی چگونه اندازه گیری و ثبت می شود می گویم که وقتی شماره های دونده ها را روز قبل از مسابقه به آنها می دهند، یک چیپ الکترونیکی کوچک هم به هر فرد داده می شود که روی آن کد مشخص هر دونده ثبت شده است و طوری طراحی شده که با بند کفش روی کفش ها بسته می شود و همان چیپ – کلمه فارسی اش را نمی دانم حوصله هم ندارم دنبالش بگردم اگر کسی می داند لطفاً بنویسد – با عبور از سنسورهای دروازه شروع و پایان، زمان دقیق را اندازه گیری می کند. البته زمان رسمی مسابقه که دوندگان بر اساس آن رتبه بندی می شوند از زمان شلیک گلوله استارت محاسبه می شود و کسانی که دیر به صف بندی می رسند و به خاطر ازدحام، خیلی پشت خط استارت قرار می گیرند زمان را هم از دست می دهند، مثلاً بنده که این تجربه را نداشتم و پنج دقیقه قبل از شروع مسابقه یاد قضای حاجت افتادم، از وقتی شلیک استارت زده شد بیشتر از یک دقیقه طول کشید تا به خط استارت رسیدم و همین زمان به زمان محاسبه من اضافه می شود و در نهایت زمانی که رتبه من بر اساس آن محاسبه می شود چیزی حدود یکساعت و یک دقیقه خواهد بود. البته برای اطلاع دوندگان معمولاً هر دو نوع زمان را اعلام می کنند.

این نوشته طولانی شد، در نوشته بعدی از تجربیات دویدن در میان جمع می نویسم شاید تا فردا آمار دقیق هم اعلام شود.
یکشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۶
مهمان تازه دوبی
این روزها دوبی روزهای جدیدی را تجربه می کند، احساس پوست عوض کردن دارم از دوبی این روزها
از پنجشنبه گذشته تمام لنج ها را از بنادر دوبی تا همین سه شنبه اخراج کرده اند و فضای عجیبی بر بندر حکم فرماست. بنادری که همیشه پر بود از کانتینر و کامیون و انرژی و فریاد ملوانان بی لباس، از پنجشنبه مانند استخر مرده ای شده که پرندگان هم رغبت نمی کنند از آن ماهی بگیرند... شاید ماهی ها هم که به سر و صدای لنجی ها خو کرده بودند و الان رفته اند در چند کیلومتری ساحل ، دور و بر لنج هایی که به لنگر ایستاده اند، با آنها اولین باران سال را تماشا می کنند...
امروز ترافیکی باور نکردنی در شهر دوبی بوجود آمد که همه فکر کردند برای باران است، هر چند که همیشه باران می آمد و اینگونه نمی شد!!. ترافیک امروز برای بسته شدن بعضی خیابانها و کنترل امنیتی آنها بود
همین الان رادیو اعلام کرد فردا دوشنبه، دوبی تعطیل عمومی است و دلیل آن هم بسته بودن تمام خیابانهای اصلی پلها و تونل های دوبی است و اکیداً به مردم توصیه شده فردا از خیابانهای اصلی رفت و آمد نکنند.
از هفته گذشته تا آخر این هفته برای هیچ ایرانی ویزای دوبی صادر نمی شود.
و تمام اینها آب و جارویی است که برای مهمان تازه وارد شهر انجام می شود... فردا جورج بوش مهمان شهر ماست.
همیشه با اولین باران یک حس جدید بهم دست می دهد حسی مثل یک اتفاق خارج از برنامه، حالا اولین باران امسال با تمام اتفاقات بالا که همه اولین و خارج از برنامه هستند، همزمان شده، احساسی که دارم جدید است ولی آرام نیست.

برچسب‌ها:

یکشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۶
کاغذ دیجیتال
پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی " کاغذ دیجیتال " به زبان فارسی و با هدف اطلاع رسانی در مورد برنامه های فرهنگی و هنری داخل امارات، با شروع سال 2008 میلادی آغاز به کار کرد.

از آنجایی که از نزدیک در جریان تولد این نشریه اینترنتی بوده ام و پدید آورندگان آنرا نیز از نزدیک می شناسم ، می توانم با خوشبینی بگویم افتتاح این سایت، آغاز حرکتی مثبت و پویا و در نوع خود اولین در جهت اطلاع رسانی فرهنگی و هنری به ایرانیان مقیم امارات است که دومین جامعه پرجمعیت خارج از کشور ایران به حساب می آیند ( اولین آن ایرانیان مقیم آمریکاست).

نشریه اینترنتی کاغذ دیجیتال با هدف رعایت اصول حرفه ای روزنامه نگاری، سعی در به وجود آوردن فضایی سلامت و قابل اعتماد برای مخاطبان دارد و در همین راستا مطالبی که در این وبسایت ارائه می شود، برای همین نشریه نوشته یا ترجمه می شود و برخلاف بیشتر رسانه های ایرانی از مطالب کپی-پیست شده در این وبسایت خبری نیست.

این پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی هنری به مدت دوماه به طور آزمایشی فعالیت می کند و طی این مدت امکان دارد تغییراتی در سایت به وجود بیاید، به همین خاطر اگر پیشنهاد یا نظری درباره سایت ( چه از نظر محتوایی و چه از نظر ظاهری ) دارید می توانید از طریق لینک " تماس " در خود سایت نظراتتان را به گوش گردانندگان آن برسانید. اگر هم تنبلی تان آمد می توانید نظرتان را به من ای میل بزنید، من به گوششان خواهم رساند.
کسانی که دستی در کار رسانه داشته اند یا دارند می دانند که در مقاطع آغازین شروع به کار یک رسانه، نظرات مثبت، مشوق و دلگرم کننده است و انرژی کار را چند برابر می کند و نظرات انتقاد آمیز بی غرض، باعث رفع اشکال هایی است که از چشم کسانی که درگیر کار هستند پنهان می ماند پس مطمئن باشید هر کامنتی در این زمینه مفید خواهد بود.

با افزایش جمعیت امارات به خصوص دوبی و تشکیل جامعه ای با گرایش ها و علاقه های مختلف، جای چنین فضای اطلاع رسانی به زبان فارسی در اینترنت خالی بود و شاید بتوان امیدوار بود که این حرکت آغازی باشد برای گامهای بزرگتری که قرار است توسط نسل بعدی مهاجرین ایرانی برداشته شود، نسلی که در فضای فرهنگی بسیار منحصر به فردی در حال رشد است.

برچسب‌ها: