چند روز پیش وقتی از دویدن شبانه برگشتم، دیدم آب خانه به طور کامل قطع شده، با همان حالت خسته و عرق کرده رفتم به سرایدارهندی ساختمان گفتم، آقا آب آپارتمان ما قطع شده، این سرایدار ما مال دهات های جنوب هند است و فقط هندی و عربی بلد است ( آنجا همه مسلمانها برای خواندن قرآن عربی را یاد می گیرند ) و انگلیسی را به زور حرف می زند، خلاصه با بدبختی حالیش کردم که بیا ببین چه کار می توانی بکنی آمد یک نگاهی کرد و گفت صبح زنگ بزنید به سرویس سنتر ساختمان بیایند برایتان درست کنند، گفتم عزیز جان، قطعی آب یک کار اورژانسی است من که نمی تونم تا صبح صبر کنم، گفت من هم الان کاری از دستم بر نمی آید.
بعد فهمیدم مشکل به خاطر پمپ آب طبقات بالاست و طبقه ما کلاً آب ندارد ولی تنها کسی که اعتراض کرده بود من بودم، بقیه یا خواب بودند یا فکر کرده بودند موقت است و درست می شود، حالا من داشتم له له می زدم برای یک دوش که بروم زیرش ، با آن لباسهای خیس عرق اصلاً نمی توانستم جایی بنشینم. ضمن جر و بحث با سرایدار گفتم من این چیزها حالیم نیست که آب الان نیست، یا زنگ بزن یک جایی که اورژانسی بیاد آب خانه رو وصل کنه یا میام خونه خودت حموم! او هم گفت باشه بیا.
من هم نه گذاشتم نه برداشتم، آمدم بالا حوله و لباس تمیز برداشتم و چند دقیقه بعد زنگ آپارتمان سرایدار را زدم، من را که با حوله و وسایل دید کمی جا خورد ولی دیگه چاره ای نداشت...